وقتی به تــو فکر میکنم . . .
. . . وقتی به تــو فکر میکنم سال من نو میشــود توی قلبم توپ در میکنند و ماهی قرمز تُنگ بلور پشتک میزند برای خنده هات . . .
Continue reading. . . وقتی به تــو فکر میکنم سال من نو میشــود توی قلبم توپ در میکنند و ماهی قرمز تُنگ بلور پشتک میزند برای خنده هات . . .
Continue readingمن اینجا بس دلم تنگ است، و هرسـازی که میبینم بد آهنگ است بیا ره توشه بـرداریم قدم در راه بی برگشـت بگذاریم ببینیم آسـمان هرکجا آیا همین رنگ اسـت؟…
Continue reading. در خلوتِ روشـن با تو گريـستهام برایِ خاطـرِ زندهگـان، و در گـورسـتانِ تاريـک با تو خـواندهام زيبـاتريـنِ ســرودها را زيرا که مـردهگانِ اين سـال عاشــقتريـنِ زنـدهگان بـودهاند.
Continue reading. بــرای هر اتفــاقــی، مــیتــوان پــاسخـی یــافــت؛ جــز بــرای رفتــنهــای نــا به هنگــام! شــایــد رفتــن، خــود پــاســخِ یــک اتفــاق اســت! هیچکس نمیدانــد، جــز آنکــه رفتــه اســت ….
Continue readingمزرعه حیوانات/ قلعه حیوانات نوشته جورج اورول این کتاب با ترجمه جناب امیر امیرشاهی برای اولینبار در سال 1348 منتشر شده… یک داستان اجتماعی، سیاسی درباره مزرعه ای که خوکها…
Continue reading. از لیــوانهــا، بــه لیــوان شکستــه، فکــر مــیکنــی! از آدمهــا، بــه کســی کــه از دســت دادهای، بــه کســی کــه بــدســت نیــاوردهای! همیشــه، چیــزی کــه نیســت، بهتــر…
Continue readingبه شـانه ام زده ای که تنـهائـی ام را تکانده باشـی ! بـه چه دلخوش کرده ای ؟! تـکاندن بـرف از شـانه های آدم بـــرفی ؟!
Continue readingاز کوروشی یه کتاب به امانت گرفتم و تو این چند هفته درگیرش بودم… رمان یازده دقیقه نوشته جناب پائولو کوئلیو از انتشارات نشر نی نگار که چون تجدید چاپ…
Continue reading. در مــن آدم بــرفــی ای ســت کــه عــاشــق آفتــاب شــده! و ایــن، خــلاصــه همــه داستــان هــای عــاشقــانــه جــهان اســت . . .
Continue reading. مــی پــرستــمت! میدانــی؟! بــه انــدازه ی تمــام سبــزی هميــن درخــت رو بــه رو! دلگــير میشوی گــريــه میکنی حــواسم نــبود زمــستان است!!!
Continue reading. ﺣـﺮﻑﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺎﺗـﻤﺎﻡ . . . ﺗﺎ ﻧـﮕﺎﻩ ﻣـﯽﮐﻨﯽ: ﻭﻗـﺖ ﺭﻓﺘـﻦ ﺍﺳـﺖ ﺑـﺎﺯﻫـﻢ ﻫـﻤﺎﻥ حـکاﯾـﺖ ﻫﻤـﯿﺸﮕـﯽ! ﭘـﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧـﮑﻪ ﺑﺎ ﺧـﺒﺮ ﺷــﻮﯼ ﻟﺤـﻈﻪ ﯼ ﻋﻈـﯿﻤﺖ ﺗـﻮ ﻧـﺎﮔـﺰﯾـﺮ ﻣـﯽﺷـوﺩ…
Continue reading. شب خیابان، مثل من اسـت هـر از چندی خـاطرهای بـیاحتیاط مـیگذرد دلـم یک تصـادف جدی مـیخواهد پر سـر و صدا آمبولانسهـا سراسیمه شوند و کار از کار…
Continue reading