Posts tagged همسر
و اما بعله برون . . .
یکشنبه 29 دی ماه بالاخره پس از ماه ها انتظار رفتیم به خواستگاری…
امروزم تا دو ساعت و نیم دیگه میریم واسه بله برون…
جمعه سیاه زندگیم . . .
گند کاری های این جمعه سیاه گویی پایانی نداشت! نمی دونم چه مرگم شده بود، به اندازه کل زندگیم خسته شدم… حالم خیلی خراب بود… هیچ چیز قابل توجیح نبود… هیچ چیز…
و فقط یه فرشته می تونست منو ببخشه… دوستت خواهم داشت برای همیشه…
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه . . .
سـحر زندگیم . . .
من اینجا بس دلم تنگ است، و هرسـازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه بـرداریم قدم در راه بی برگشـت بگذاریم
ببینیم آسـمان هرکجا آیا همین رنگ اسـت؟
این شعر زیبا از اخوان ثالث بهترین توصیف حال و هوای این روزهای من هست، نزدیک به یک ماه از آشنایی ما گذشت… عشقم که مثل فرشته ها وارد زندگی سیاه و سپیدم شد و دنیامو رنگی کرد… سحر امید زندگی من! همیشه در کنارت خواهم بود…
پی نوشت: امروز29 شهریور 92 بهترین روز زندگیم بود
آخرین دیدگاهها